1 پیش رو کوکبه انبیاء کوکبش از منزلت کبریاء
2 از حد ناسوت برون تاخته بر خط لاهوت وطن ساخته
3 نور نخستش چو علم بر کشید شام عدم را سحرآمد پدید
4 هستی او تا به عدم خانه بود نقش وجود از همه بیگانه بود
5 بی خط و قرطاس زعلم ازل مشکل لوح و قلمش گشته حل
1 افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
2 خورشید من از اوج جوانی چو برآمد بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت
1 چنانی در نظر نظارگان را که رونق بشکنی مه پارگان را
2 چنان نالان همی گردم به کویت که دل خون می شود نظارگان را
1 عشق از پی جان گرفت ما را خلقی به زبان گرفت ما را
2 خرسند به عافیت نبودیم اینک حق آن گرفت ما را