1 حرامش باد بدعهد بداندیش شکم پرکردن از پهلوی درویش
2 شکم پر زهرمارش بود و کژدم که راحت خواهد اندر رنج مردم
3 روا دارد کسی با ناتوان زور؟ کبوتر دانه خواهد هرگز از مور؟
4 اگر عنقا ز بیبرگی بمیرد شکار از چنگ گنجشکان نگیرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پای سرو بوستانی در گل است سرو ما را پای معنی در دل است
2 هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد طالعش میمون و فالش مقبل است
1 امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
2 یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
1 گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
2 مردم هلال عید بدیدند و پیش ما عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به