- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر هر که نیک دیده گشادم فنای تو است بر هر دری که روی نهادم سرای تو است
2 حقا که حلقه در گنج سعادت است گوشی که متصل شنوای صدای تو است
3 جبریل از شرف پر خود سایبان کند بر آن سری که افسرش از خاک پای تو است
4 چون صبح یک نفس کند اکسیر دهر را آن را که دست در عمل کیمیای تو است
5 سرمایهٔ دو کون به یک بینوا دهد هر پابرهنهای که به گیتی گدای تو است
6 از غیر خویشتن ز کجی عیبپوش باش آن جامه راست چون به قد کبریای تو است
7 با رنج بیشمار به هر گوشه صد مسیح نالان فتاده چشم به راه دوای تو است
8 بست آنچه نقش بر دل ما، ز آب مغفرت زایل نما هر آنچه که دیدی سوای تو است
9 ای خاک کوی دوست رسی چون به دیدهام بنشین ز روی لطف که این خانه جای تو است
10 از دست چرخ با دل گرم آه سرد را قصاب آنچه میکشی اینک سزای تو است