تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ از حکیم سبزواری غزل 25

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما

1 تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما می‌دهد تاب به مهر فلک آیینهٔ ما

2 راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل که بود گنج وجود تو بگنجینهٔ ما

3 گر همه کین رقیبست ز دل برکندیم کی سزد غیر تو در سینهٔ بی کینهٔ ما

4 غم عشق تو چو حسنت نپذیرد انجام آری آغاز ندارد غم دیرینهٔ ما

5 همه اوصاف ازل شد ز وجودش پیدا هرکه نوشید از آن بادهٔ دوشنبهٔ ما

6 دیدهایم این گل و مل بر ورق غنچه و تاک گشته یکدم همگی شنبه و آدینهٔ ما

7 غم بیش و کم پیش آمدمان نیست که هست حاضر الوقت کنون بر حسب دینهٔ ما

8 بسی اسرار که در خرقهٔ اسرار بود اللّه اللّه منگر خرقهٔ پشمینهٔ ما

عکس نوشته
کامنت
comment