1 گل بر رخ تست و چشم من غرقه به آب من تافته و زلف تو پیچیده به تاب
2 زلف تو بر آتش است و من گشته کباب بیخواب من و نرگس تو مایهٔ خواب
1 به از عید نشناسم از روزگار نه از مدح خسرو به آموزگار
2 خداوند عالم کزو وقت ما همه ساله عیدست لیل ونهار
1 ز عشق خویش مگر زلف آن پری رخسار شکسته شد که چنین چفته گشت چنبروار
2 زره نبود و زره شد ز بس گره که گرفت شب سیاه که دید از گره زره کردار
1 همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع هی بدادی تا آدمی نماند فقیر