- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل خودروی و شمشاد قصب پوش در آمد شاد و خندان از درم دوش
2 نقاب مشک بو بگشاده از ماه کمند عنبرین افکنده بر دوش
3 ز بند پرنیان آزاده سَروش ولی دربند هندویی زره پوش
4 نمی دانم چه در گوشش همی گفت که حاجب بُرده بودش سر سوی گوش
5 چو من لطف سراپایش بدیدم در افتادم ز پای و رفتم از هوش
6 مرا چون دید بر خاک اوفتاده به بوی وصل او سرمست و مدهوش
7 به صد لطفم ز روی خاک بر داشت کشید از یکدلی تنگم در آغوش
8 چنان مستغرق وصلش شدم من که کردم دین و دنیا را فراموش
9 مرا گویند چون دیدی وصالش جلال از دست غم من بعد مخروش
10 ولی چون گل برون آید ز غنچه کجا بلبل تواند بود خاموش
11 چو وقت گل ز مَی منعت کند شیخ ز می بنیوش و پند شیخ منیوش