فلک اسباب دولت را ز بهر ناکسان دارد از کلیم غزل 205

فلک اسباب دولت را ز بهر ناکسان دارد

1 فلک اسباب دولت را ز بهر ناکسان دارد هما گر سایه‌ای دارد برای استخوان دارد

2 ز محرومی‌ست گر دل زاری‌ای دارد درین وادی به قدر دوری منزل جرس دایم فغان دارد

3 ز رشک طالع تردامنان داغم درین گلشن که شبنم خانه از گل بلبل از خس آشیان دارد

4 خموشی پیشه کن کز نطق آفت‌هاست سالک را جرس دایم زبان با رهزنان کاروان دارد

5 به عاشق ناز معشوقان به یک نسبت نمی‌ماند که تیر رفته آخر بازگشتی با کمان دارد

6 اگر راحت هوس داری به کوی ناامیدی رو که دایم باغبان آسودگی فصل خزان دارد

7 هواداران گروه دیگرند و عاشقان دیگر نگیرد جای بلبل گل اگر صد باغبان دارد

8 میان زاهدان خشک کمتر اهل دل بینی نه هرجا استخوانی هست مغزی در میان دارد

9 صراحی چون دلی خالی کند دیگر نمی‌گرید کلیم است اینکه دایم دیده‌های خون‌فشان دارد

عکس نوشته
کامنت
comment