- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اول دل ستمزده قطع امیدکرد آخرشکست چینی من مو سفید کرد
2 میلرزد از نفس دم تقریر احتیاج دست تهی زبان مرا مرگ بید کرد
3 بخت سیاه اگر بلد اعتبارهاست خود را به هیچ آینه نتوان سفیدکرد
4 تدبیر زهد مایهٔ تشویش کس مباد صابون خشک جامهٔ ما را پلید کرد
5 تا اشک ربط سبحهٔ انفاس نگسلد پیری مرا به حلقهٔ قامت مریدکرد
6 چون نال خامه تا دمد از مغز استخوان فکرم در آفتاب قیامت قدیدکرد
7 از قبض و بسط حیرت آیینهام مپرس قفلی زدم به خانهکه نازکلیدکرد
8 دارد رسایی مژه ی خون بهگردنش برگشتنیکه آنسوی حشرم شهیدکرد
9 بیدل تو هم به ذوق خطش سینه چاک زن کاین شام نادمیده مرا صبح عید کرد