عاشقان اوّل قدم بر هردو عالم از جلال عضد غزل 112

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

عاشقان اوّل قدم بر هردو عالم می‌زنند

1 عاشقان اوّل قدم بر هردو عالم می‌زنند بعد از آن در کوی عشق از عاشقی دم می‌زنند

2 جرعه‌نوشان بلا را شادمانی در غم است شادمان آن دل که در وی سکه غم می‌زنند

3 تا برآمد از گدایی نام ما در کوی دوست کوس سلطانی ما در هردو عالم می‌زنند

4 از خیالات رخش تسکین همی‌یابد دلم حوریان قدس آبی بر جهنّم می‌زنند

5 خاکیان یعنی که خاک‌آلودگان کوی عشق چار بالش بر نُهم ایوان اعظم می‌زنند

6 عقل کل با عشق می‌گوید که بر من رحم کن زورمندان پنجه با افتادگان کم می‌زنند

7 شیخ در محراب و ما را سجده ابروی دوست هر گروهی پشت و پیش قبله‌ای خم می‌زنند

8 خیل مژگانم دو صف آراسته بر روی هم ریزش خون می‌شود هردم که بر هم می‌زنند

9 دل چو جان می‌رفت جامه بر تن خود چاک زد جامه‌ها را چاک اندر روز ماتم می‌زنند

10 قدسیان هردم ز سیلابِ سرشک دیده‌ام طیلسان خویش را در آب زمزم می‌زنند

11 ساکنان آستان عشق مانند جلال از فراغت پشت پا بر ملکت جم می‌زنند

عکس نوشته
کامنت
comment