کشته‌ای اول به نازم، باز از قدسی مشهدی غزل 432

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

کشته‌ای اول به نازم، باز خندان گشته‌ای

1 کشته‌ای اول به نازم، باز خندان گشته‌ای می‌توان دانست کز قتلم پشیمان گشته‌ای

2 من طلبکار توام با چشم در دیر و حرم تو مرا در سینه همچون روح پنهان گشته‌ای

3 بعد ایامب که پیشش یافتی راه سخن عرض حال خویش کن ای دل، چه حیران گشته‌ای؟

4 مرهم الماس ای دل بسته‌ای بر زخم خویش کرده‌ای با درد خو، فارغ ز درمان گشته‌ای

5 از قبول عشق، قدسی کس مبادا بی‌نصیب نیست جای غم که رد کفر و ایمان گشته‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر