نخست دیده طلب کن پس آنگهی از شمس مغربی غزل 100

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

نخست دیده طلب کن پس آنگهی دیدار

1 نخست دیده طلب کن پس آنگهی دیدار از آنکه یار کند جلوه بر الولابصار

2 ترا که دیده نباشد کجا توانی دید بگاه عرض تجلی جمال چهره یار

3 اگر چه جمله پرتو فروغ حسن ویست ولی چو دیده نباشد کجا شود نظار

4 ترا که دیده نباشد چه حاصل از شاهد ترا که گوش نباشد چه حاصل از گفتار

5 ترا که دیده پر غبار بود نتوانی ضفای چهره او دید با وجود غبار

6 اگرچه آینه داری برای حسن رخش غبار شرک که تا پاک کرد از زنگار

7 اگر نگار تو آینه طلب دارد روان تو دیده دل را به پیش دل بیدار

8 جمال حسن ترا صد هزار زیب افزود از آنکه حسن ترا مغز نیست آینه دار

عکس نوشته
کامنت
comment