-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نخست دیده طلب کن پس آنگهی دیدار از آنکه یار کند جلوه بر الولابصار
2 ترا که دیده نباشد کجا توانی دید بگاه عرض تجلی جمال چهره یار
3 اگر چه جمله پرتو فروغ حسن ویست ولی چو دیده نباشد کجا شود نظار
4 ترا که دیده نباشد چه حاصل از شاهد ترا که گوش نباشد چه حاصل از گفتار
5 ترا که دیده پر غبار بود نتوانی ضفای چهره او دید با وجود غبار
6 اگرچه آینه داری برای حسن رخش غبار شرک که تا پاک کرد از زنگار
7 اگر نگار تو آینه طلب دارد روان تو دیده دل را به پیش دل بیدار
8 جمال حسن ترا صد هزار زیب افزود از آنکه حسن ترا مغز نیست آینه دار