-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آتش هوای تو در جان عالمی در عهد تو ندیده کسی عیش خرمی
2 از حال من مپرس که دارم دلی ز هجر چون زلف بیقرار پریشان و درهمی
3 عالم بهم زنی تو بیک چشم همزدن لعل تو جان دهد چو مسیحا بیکدمی
4 گشتم جدا ز خاک دری کز هوای او دارم دل پر آتشی و چشم پرنمی
5 دوشیزگان سبزه بصحرا برون شدند آخر برون خرام و برون کن ز دل غمی
6 تا نکته ز سر میانت بیان کند اسرار کو بکورودازبهر محرمی