خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

آتش عیاره‌ای آب عیارم از خاقانی شروانی غزل 139

غزل 139 ام از 1365 غزلیات

آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد

1 آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد سیم بناگوش او سکهٔ کارم ببرد

2 زلف چلیپا خمش در بن دیرم نشاند لعل مسیحا دمش بر سر دارم ببرد

3 ناله کنان می‌دوم سنگ به بر در، چو آب کاب من و سنگ من غمزهٔ یارم ببرد

4 جوجوم از عشق آنک خالش مشکین جو است دل جو مشکینش دید خر شد و بارم ببرد

5 رفت قراری بدانک دل به دو زلفش دهم دل به قراری که رفت رفت و قرارم ببرد

6 دید دلم وقف عشق خانهٔ بام آسمان خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد

7 عشق برون آورد مهره ز دندان مار آمد و دندان کنان در دم مارم ببرد

8 گفت که خاقانیا آب رخت چون نماند آب رخم هم به آب گریهٔ زارم ببرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد

شاعر شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد چه کسی است ؟

شاعر شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد خاقانی شروانی می باشد.

شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد چیست ؟

قالب شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد غزل است

مضمون اصلی شعر آتش عیاره‌ای آب عیارم ببرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی