- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرم را پر کن از سودای عشق و سربلندم کن سویدای مرا سرشار شوق و مستمندم کن
2 دل آشفته ام چون آهوی وحشی رمید از من گره بگشا ز زاف مشگسای و در کمندم کن
3 سکندروارم از سرچشمۀ حیوان مکن محروم چه خضرم کامیاب از لعل نوشخندم کن
4 سلیمانا مرا دیو طبیعت کرده اندر بند باسم اعظم آزادم کن و فارغ ز بندم کن
5 بلا گردان خویشم کن به قربان سرت گردم بفرما جلوه ای بر آتش غیرت سپندم کن
6 خرابم کن ز جامی تا به آزادی زنم گامی مرا از خویشتن بیخود کن، از خود بهره مندم کن
7 سمند طبع لنگست و مجال جانفشانی نیست مرا خاک ره میدان آن رفرف سمندم کن
8 پسند طبع والای تو نبود مفتقر هرگز ولی قطع نظر جانا ز وضع ناپسندم کن