-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تبها کشم از هجر تو شبهای جدائی تبها شودم بسته چو لبها بگشایی
2 با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
3 از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب گر در دلم آید که در آغوش من آیی
4 گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
5 شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
6 خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق چون آب روان کرد سخنهای هوایی