فتادم از نظر آن لحظه ای که دور شدم از عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

فتادم از نظر آن لحظه ای که دور شدم

1 فتادم از نظر آن لحظه ای که دور شدم خوشم بگریه که از دست هجر کور شدم

2 گهی بمیکده و گاه در خراباتم هزار شکر که با اهل درد جور شدم

3 دعاش گفتم و دشنام هم نداد جواب کجاست مرگ که پیش رقیب بور شدم

4 به نرد عشق تو عمری به ششدر افتادم در این قمار دگر لات و لوت و عور شدم

5 دو چشم مست تو دنبال شور و شر می گشت شدم چو مست بهم چشمیش شرور شدم

6 بهشت و حوری و کوثر بزاهد ارزانی بیار می که بری از بهشت و حور شدم

7 ز دست هجر ت و کنجی نشسته عارف و گفت چو نیست چاره ز بیچارگی صبور شدم

عکس نوشته