- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرنوشت روی جانان خط مشکین بوده است کاروان حسن را نقش قدم این بوده است
2 ما اسیران؛ نوگرفتار محبت نیستیم آشیان طایر ما چنگ شاهین بوده است
3 غافل از آواره گردیهای اشک ما مباش روزگاری این بنات النعش، پروین بوده است
4 راست ناید با عصای زهد سیر راه عشق این بساط شعله خصم پای چوبین بوده است
5 شوخی اشکم مبیناد آفت پژمردگی این بهار بیکسی تا بود رنگین بوده است
6 عقده سر، از تنم بیتیغ قاتل وانشد باد صبح غنچهٔ من دست گلچین بوده است
7 دل مصفا کردم و غافل که در بزم نیاز صاحب آیینه گشتن کار خودبین بوده است
8 پشت دست آیینه با دندان جوهر میگزد سایهٔدیوار حیرت سختسنگینبوده است
9 غنچه گردیدیم و گلشن در گریبان ریختیم عشرت سربسته از دلهای غمگین بوده است
10 بیدل آن اشکم که عمری در بساط حیرتم از حریر پردههای چشم بالین بوده است