- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی که هر کجا رود افتد بدام صیادی
2 بدانه ای دُر یکدانه می دهد بر باد نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقادی
3 چنان اسیر هوا و هوس شدم که نپرس نه حال نغمه سرائی نه طبع وقادی
4 نه شمع انجمنی تا که روشنی بخشد نه شاهدی که غم از دل برد بشیادی
5 دلا دل از همه بر گیر و خلوتی به پذیر مدار از همه عالم امید امدادی
6 مگر ز قبلۀ حاجات و کعبۀ مقصود ملاذ حاضر و بادی علیّ الهادی
7 محیط کون و مکان نقطۀ بصیر وجود مدار عالم امکان مجرد و مادی
8 شها تو شاهد میقات لی مع اللهی تو شمع جمع شبستان ملک ایجادی
9 صحیفۀ ملکوتی و نسخۀ لاهوت ولیّ عرصۀ ناسوت بهر ارشادی
10 نه ممکنی و نه واجب چه واحد بمثل که هم برون ز عدد هم قوام اعدادی
11 مقام باطن ذات تو قاب قوسین است بظاهر ارچه در این خاکدان اجسادی
12 کشیدی از متوکل شدائدی که بدهر ندیده دیدۀ گردون ز هیچ شدادی
13 گهی به برکۀ درندگان گهی زندان گهی به بزم می و ساز باغی عادی
14 تو شاه یکه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در رکاب الحادی
15 ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت که بر طریقۀ آباء و رسم اجدادی