فسونی خوانده چشمت شیشه‌ها از اسیر شهرستانی غزل 14

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

فسونی خوانده چشمت شیشه‌ها را

1 فسونی خوانده چشمت شیشه‌ها را که نرگسدان کند اندیشه‌ها را

2 خدایا وحشیان را رام ما کن نخستین این تغافل‌پیشه‌ها را

3 مه نو در شفق خوش می‌نماید به طاق ابرویش نه شیشه‌ها را

4 هر آهی بلبلی یا باغبانی غمش گلزار کرد اندیشه‌ها را

5 نظر هرچند دهقان حریصی است نفس از دل برآرد ریشه‌ها را

6 اسیر از چشم آهو می‌گریزد به شیران تنگ دارد بیشه‌ها را

عکس نوشته
کامنت
comment