ننگ فرهادم به فرسنگ از وفا از غالب دهلوی غزل 168

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

ننگ فرهادم به فرسنگ از وفا دور افگند

1 ننگ فرهادم به فرسنگ از وفا دور افگند عشق کافر شغل جان دادن به مزدور افگند

2 شادم از دشمن که از رشک گدازم در دلش نیست زخمی کز چکیدن طرح ناسور افگند

3 قربتی خواهم به قاتل کاستخوان سینه ام قرعه فالی به نام زخم ساطور افگند

4 از شهیدان ویم کز بیم برق خنجرش لرزه در حور افتد و جام از کف حور افگند

5 شرم جور خاص خاص اوست لیکن در جواب چون فروماند سخن در رسم جمهور افگند

6 چون بجوید کام تا لختی پرستاری کنم خویش را بر رختخواب ناز رنجور افگند

7 وقت کار این جنبش خلخال کاندر ساق تست حلقه رغبت به گوش خون منصور افگند

8 گر قضا ساز تلافی در خور عشرت کند آه از آن خونابه کاندر جام فغفور افگند

9 گر مسلمانی یکی بین زردهشت ست آن که او اختلافی در میان ظلمت و نور افگند

10 آمدم بر راه و غالب گرد دل می گرددم لغزش پایی که باز از جاده ام دور افگند

عکس نوشته
کامنت
comment