- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فرامرز گفت این درخت آدمیست همین چار گوهر تو را همدمیست
2 هم از آتش وآب و وز باد و خاک درختی بدین گونه رستست پاک
3 همه شاخ او رنگ رنگست نیز چو تازی و ترکی و زنگست نیز
4 چو رومی چو کشمیری و دلبر است گر ایزد پرست است گر بت پرست
5 که قیوم پاکست پرودگار بدین سان درختی بیاوردبار
6 همه عقل وهوش وهمه تاب ونوش دهد دست و پای و دگر چشم وگوش
7 یکی را چو من دل ببخشد به خود سری چون تو هرگز نیارد به خود
8 بدان تا به عقبی مرا خوش کند تو را دیده ودل برآتش کند
9 ترا چاره گفتم به رنج آمدی بدین گفته خود به رنج آمدی