1 خیال کژ به کار کژ گواهی است سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است
2 به از پرهیزکاری، زیوری نیست چو اشک دردمندان، گوهری نیست
3 مپوش آئینه کس را به زنگار دل آئینه است، از زنگش نگهدار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
2 نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
1 بسوز اندرین تیه، ای دل نهانی مخواه از درخت جهان سایبانی
2 سبکدانه در مزرع خود بیفشان گر این برزگر میکند سرگرانی
1 کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد
2 خوش آنکه از گل مسموم باغ دهر رمید برفق گر نظری کرد، جز به خار نکرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به