جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

عاشق از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2627

غزل 2627 ام از 6329 غزلیات

عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری

1 عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری سلطان بچه‌ای آخر تا چند اسیری

2 سلطان بچه را میر و وزیری همه عار است زنهار به جز عشق دگر چیز نگیری

3 آن میر اجل نیست اسیر اجل است او جز وزر نیامد همه سودای وزیری

4 گر صورت گرمابه نه‌ای روح طلب کن تا عاشق نقشی ز کجا روح پذیری

5 در خاک میامیز که تو گوهر پاکی در سرکه میامیز که تو شکر و شیری

6 هر چند از این سوی تو را خلق ندانند آن سوی که سو نیست چه بی‌مثل و نظیری

7 این عالم مرگ است و در این عالم فانی گر ز آنک نه میری نه بس است این که نمیری

8 در نقش بنی آدم تو شیر خدایی پیداست در این حمله و چالیش و دلیری

9 تا فضل و مقامات و کرامات تو دیدم بیزارم از این فضل و مقامات حریری

10 بی‌گاه شد این عمر ولیکن چو تو هستی در نور خدایی چه به گاهی و چه دیری

11 اندازه معشوق بود عزت عاشق ای عاشق بیچاره ببین تا ز چه تیری

12 زیبایی پروانه به اندازه شمع است آخر نه که پروانه این شمع منیری

13 شمس الحق تبریز از آنت نتوان دید که اصل بصر باشی یا عین بصیری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری

شاعر شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری چه کسی است ؟

شاعر شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری چیست ؟

قالب شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری غزل است

مضمون اصلی شعر عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر