فکند از نظری دیده حسود مرا از قدسی مشهدی غزل 16

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

فکند از نظری دیده حسود مرا

1 فکند از نظری دیده حسود مرا ز خویش کرده جدا آتشی چو دود مرا

2 غرور کعبه روانم دلیل بتکده شد وگرنه تاب فراق حرم نبود مرا

3 روا مدار که گردد مزید خواهش غیر نوازش ستمی کز تو چشم بود مرا

4 ز سیر گلشن وصلت چه طرف بربستم به غیر از این که به دل حسرتی فزود مرا

5 ز رشک می‌زند امروز نشتر طعنم کسی که دوش به عشق تو می‌ستود مرا

6 ز شکر عشق نبندم زبان که ایامی ز دل به ناخن غم عقده‌ها گشود مرا

7 چه حاجت است تامل به قتل همچو منی همان به است که بسمل کنند زود مرا

8 اسیر بخت سیاهم گذشت از آن قدسی که زنگ از آینه دل توان زدود مرا

عکس نوشته
کامنت
comment