- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فکند از نظری دیده حسود مرا ز خویش کرده جدا آتشی چو دود مرا
2 غرور کعبه روانم دلیل بتکده شد وگرنه تاب فراق حرم نبود مرا
3 روا مدار که گردد مزید خواهش غیر نوازش ستمی کز تو چشم بود مرا
4 ز سیر گلشن وصلت چه طرف بربستم به غیر از این که به دل حسرتی فزود مرا
5 ز رشک میزند امروز نشتر طعنم کسی که دوش به عشق تو میستود مرا
6 ز شکر عشق نبندم زبان که ایامی ز دل به ناخن غم عقدهها گشود مرا
7 چه حاجت است تامل به قتل همچو منی همان به است که بسمل کنند زود مرا
8 اسیر بخت سیاهم گذشت از آن قدسی که زنگ از آینه دل توان زدود مرا