- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان که سخت به افسوس می رود ایام نه جام باده به دور و نه دور چرخ به کام
2 نه غیر بر سر صلح و نه چرخ بر سر مهر نه بخت تیره مساعد نه یار وحشی رام
3 ببرد از دلم آن زلف بیقرار قرار ربود چشم دلارام او ز جان آرام
4 به عشوه هر سر مویت ز من دلی طلبد به حیرتم که من این نیم دل دهم به کدام
5 هزار بار اگر بشکنی به سنگ پرم من آن نیم که دمی بر پرم از آن لب بام
6 به پای خویش تو را صید پیش میآید چه حاجت است که دیگر بگسترانی دام
7 به زیر تیغ تو اسرار کشته شد صد بار به روی مرده چه شمشیر میکشی ز نیام