فغان که زاغ به گلشن زبسکه از سحاب اصفهانی غزل 105

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

فغان که زاغ به گلشن زبسکه شد گستاخ

1 فغان که زاغ به گلشن زبسکه شد گستاخ بجای بلبل مسکین نشست بر سر شاخ

2 کسی که پای بکویت نمی نهاد از بیم چه شد که دست در آغوشت آورد گستاخ

3 چه رخنه در دل آن شوخ سنگدل بکند گرفتم آه دلم سنگ را کند سوراخ

4 به حیرتم که چسان جا گرفته در دل تنگ غم بتان که نگنجد در این جهان فراخ

5 وفا کجا و دل ترک ما که پنجه ی او بخون خلق بود همچو دشنه ی سلاخ

6 (سحاب) اگر چه دو روزیست عهد دولت گل ببین چگونه زند تکیه بر اریکه ی شاخ

عکس نوشته
کامنت
comment