-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان که زاغ به گلشن زبسکه شد گستاخ بجای بلبل مسکین نشست بر سر شاخ
2 کسی که پای بکویت نمی نهاد از بیم چه شد که دست در آغوشت آورد گستاخ
3 چه رخنه در دل آن شوخ سنگدل بکند گرفتم آه دلم سنگ را کند سوراخ
4 به حیرتم که چسان جا گرفته در دل تنگ غم بتان که نگنجد در این جهان فراخ
5 وفا کجا و دل ترک ما که پنجه ی او بخون خلق بود همچو دشنه ی سلاخ
6 (سحاب) اگر چه دو روزیست عهد دولت گل ببین چگونه زند تکیه بر اریکه ی شاخ