- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فغان زاغ درین باغ با هزار یکی است گلیش کاین دو یکی نیست از هزار یکی است
2 یکی است جور و جفا گر چه پیش غیر دو تاست دو تاست عشق و هوس گرچه پیش تاریکی است
3 همان بود به دل عندلیب خار ملال به باغ اگر همه گل صد هزار و خار یکی است
4 بقصد صید دلم هر کس افگند تیری چه شد که این همه صیاد را شکار یکی است
5 ز لطف او نشود هر دل خراب آباد چرا که شهر بسی هست و شهر یار یکی است
6 به اکتساب هنر کوش و ترک جهل (سحاب) اگر چه هر دو بر اهل روزگار یکی است