1 فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از حور بتی چون تو نزاید پسری چون سنگ دلی داری و گون سیم بری ؟
2 آمد دو لب ترا ز شکر نفری کز هر سخنی همی فشاند شکری
1 ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
1 نیست مانی ابر پس چون باغ ازو ارتنگ شد نیست آزر باد پس چون باغ ازو شد پرنگار
2 چون درخت گل که هر چند ابر نوروزش همی بیشتر شوید مر او را بیشتر گردد نگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به