- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدو گیسو مه روی تو نچندان عجب است عرصه جلوه خورشید میان دو شب است
2 جان شیرین بکدامین بسپارم چه کنم دو دلم در دل من تا هوس آن دو لب است
3 نه وفا از تو بدل می گذرانم نه وصال جان ندادم بتو نومیدی من زین سبب است
4 نیست مقدور کسی لذت ادراک وصال طالبان ذوق که دارند همان در طلب است
5 پیش تو کام دل خود بزبان چون آرم ز من اظهار تمنا بتو ترک ادب است
6 شوق لعل تو مرا در الم و غم دارد گر چه کیفیت می موجب ذوق و طرب است
7 گفتم ای شوخ فضولی بتو میلی دارد گفت زین بی ادبیهاست که اینش لقب است