زروی لطف اگر یار در کنار از سحاب اصفهانی غزل 115

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

زروی لطف اگر یار در کنار نشیند

1 زروی لطف اگر یار در کنار نشیند عجب مدار که گل در کنار خار نشیند

2 فلک نداد از آن رهگذر بباد غبارم که آن غبار مبادش به رهگذر نشیند

3 بدل زهر که غباری نشسته بود زدودم مباد آن که ز من بر دلی غبار نشیند

4 در انتظار وفاتم نشسته بر سر اجل، گو که بیش ازین نپسندم در انتظار نشیند

5 زرشک غیر نشینم بکنج فرقت اگر نه کجا بروز چنین کس باختیار نشیند

6 زدیده روز من و روزگار من شده تیره که خود به روز من تیره روزگار نشیند

7 از آن شد اشک فشان دیده ی (سحاب) چو باران که شاید آتش این آه شعله بار نشیند

عکس نوشته
کامنت
comment