1 ای ز نسب گشته سزای سریر ور پسری ، همچو پدر بی نظیر
2 چشم منی !هیچ غباری میار دیده نشاید که بود پرغبار
3 تاتو ندانی که درین جستجوی از پی ملک ست مرا گفتگوی
4 گر چه توانم ز تو این پا یه برد از تو ستانم ، بکه خواهم سپرد ؟
5 بهر خدا صورت خویشم نمای روی مگردان و بترس از خدای