1 ای ز وصف مکارمت قاصر هر فصیحی و مدحتآرایی
2 تویی آنکس که در دیاکرم چشم عقلت ندید همتایی
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد