1 بینایی چشم مهر و ماهست این خواب پیرایه پیکر نگاهست این خواب
2 بر صحت ذات شه گواهست این خواب بیداری بخت پادشاهست این خواب
1 نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست که جای ناله زاری در این میان خالی ست
2 روم به کعبه ز کوی تو و ز حق خجلم ز سجده جبهه و از پوزشم زبان خالی ست
1 در بند تو چشم از دو جهان دوخته ای هست هشدار که شهباز تو آموخته ای هست
2 افغان مرا بیهشی ساخته ای نیست در زمزمه ای بوی جگر سوخته ای هست
1 راز خویت از بدآموز تو میجوییم ما از تو میگوییم گر با غیر میگوییم ما
2 حشر مشتاقان همان بر صورت مژگان بود مر ز خاک خویشتن چون سبزه میروییم ما