1 برهنمائی چشم، این ره خطا رفتم گناه دیدهٔ من بود، این خطاکاری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شنیدستم که وقت برگریزان شد از باد خزان، برگی گریزان
2 میان شاخهها خود را نهان داشت رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت
1 حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان عیب خود را مکن ایدوست ز خود پنهان
2 وقت ضایع نکند هیچ هنرپیشه جفت باطل نشود هیچ حقیقت دان
1 گردون نرهد ز تند رفتاری گیتی ننهد ز سر سیهکاری
2 از گرگ چه آمدست جز گرگی وز مار چه خاستست جز ماری
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به