1 گران مایه پورش که بد اردشیر ابرگاه شد هفت ساله هژیر
2 به پیروز خسرو سپرد او سپاه که او پهلوی بود با دستگاه
3 پس از هفت مه کشته شد آن جوان به دست چنان مرد تیره روان
4 مگر مایه ی کار بودی گراز که بر تخت شاهی نشیند فراز
1 بیاراست پس تاج الماس را نشانید بر تخت ارزاس را
2 که شه را یکی پور بد خردسال دگر دوده را کشت آن بد سگال
1 تو تا باشی ای خسرو نامور مرنجان کسی را که دارد هنر
2 به ویژه که باشد ز روشن دلی به جان دوست دار نبی و علی
1 چو آمد به بن این کهن داستان بنامیدمش نامه ی باستان
2 زتاریخ هجرت ز بعد هزار یکی سیصد و سیزده برشمار