1 بهانه میطلبد دوست گفتگویی را وز این متاع شود گرم عشق را بازار
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا از نفس یار ما داد نشانی صبا
2 نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم نسبت بوی خوشش با نفس یار ما
1 یار ما محملنشین و ساربان مستعجل است چون روان گردم که زاب دیده پایم در گل است
2 میرود من در پیَش فریاد میدارم ولیک همچو آواز جرس فریاد ما بیحاصل است
1 فتنه از بالای تو بالا گرفت شهر از آن رفتار خوش غوغا گرفت
2 صانع از روی تو شمعی برفروخت آتشی زان شمع در دلها گرفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **