مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی از سعدی شیرازی غزل 541

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی

1 مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی

2 من از جفای زمان بلبلا نخفتم دوش تو را چه بود که تا صبح می‌خروشیدی

3 قضا به ناله مظلوم و لابه محروم دگر نمی‌شود ای نفس بس که کوشیدی

4 کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر که شربت غم هجران تلخ نوشیدی

5 به مقتضای زمان اقتصار کن سعدی که آن چه غایت جهد تو بود کوشیدی

عکس نوشته
کامنت
comment