مگر سلطان دین از عطار نیشابوری الهی نامه 13

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

مگر سلطان دین محمود پیروز

1 مگر سلطان دین محمود پیروز ایاز خویش را پرسید یک روز

2 که از چه رشک آید در جهانت جوابی راست خواهم زین میانت

3 چنین گفت او که در رشکم همه جای ازان سنگی که مالی در کف پای

4 دلم از رشکِ سنگت می‌بنالد که او رخ در کف پای تو مالد

5 اگر هرگز دهد این دولتم دست نهم سر در کف پای تو پیوست

6 چو رویم در کف پای تو باشد همیشه روی من جای تو باشد

7 اگر روی ایاز آید ترا جای نهد بر آسمان هفتمین پای

8 چو نه سر می‌خرد یار و نه دستار بطرّاری و دستانش بدست آر

9 ندیدی آنکه رُستم از گزستان چه با اسفندیاری کرد دستان؟

10 به باطن هرچه بتوان کرد میکن بظاهر ترک خواب و خورد میکن

11 بدستان و بحیلت پیش می‌رو بصدق معرفت بیخویش می‌رو

12 مگر راهی بدستان بازیابی دمی با همدمی دمساز یابی

13 اگر با همدمت یک دم بهم تو نشانی خویش را، رَستی ز غم تو

14 تو بنگر کو کجا و تو کجائی عجب نبوَد اگر باشد جدائی

عکس نوشته
کامنت
comment