بجز رویت نخواهم رو به روی از غبار همدانی غزل 61

غبار همدانی

غبار همدانی

غبار همدانی

بجز رویت نخواهم رو به روی دیگری آرم

1 بجز رویت نخواهم رو به روی دیگری آرم بجز گوش تو با گوشی سخن گفتن نمی آرم

2 منت ای ماه دوهفته چو مام بچه گم کرده همی از خویش و بیگانه ز هر سویی طلبکارم

3 ز خود خالی شدم چون نِی ز تو پر شد رگ و هم پی نظر کن کز دم عشقت چنان زیر و بمی دارم

4 ز هجر و وصل آن دلبر کدامین گفتنم خوشتر به وصلش بیم هجر او به هجرش شوق دیدارم

5 چو من یک سوخته اختر ندیده گنبد اخضر که سرگردان به کار خود همی بر سان پرگارم

عکس نوشته
کامنت
comment