-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جز سکوت ز روشندلان نمیآید زبان شعله به کار بیان نمیآید
2 ز سیل حادثه چشمم چنین که ترسیدست ز دیده دیدن ریگ روان نمیآید
3 خدنگ آه شکارافکن است لیک چه سود که از هزار یکی بر نشان نمیآید
4 به زلف او نیم آگه ز حال دل چه کنم خبر همیشه ز هندوستان نمیآید
5 سری که افسر شاهی قسم به او نخورد به کار سجده آن آستان نمیآید
6 جرس به راه طلب غیر ازین نمیگوید که هیچ کار ز آه و فغان نمیآید
7 از آن دیار که سود سفر خطر باشد چو راه امن شود کاروان نمیآید
8 ز مور لاف سلیمانی از چه برتابم ز من فروتنی از آسمان نمیآید
9 هلاک چشم ادافهمیم که دریابد هر آن سخن که ز دل بر زبان نمیآید
10 ز غمزهاش مطلب رخصت نظاره کلیم صلای سیر گل از باغبان نمیآید