1 جز آه و ناله از دل دیوانه برنخاست غیر از صدای جغد ز ویرانه برنخاست
2 غم از دلم به ناخن سعی کسی نرفت هرگز غبار آینه از شانه برنخاست
3 زاهد فسرده است و گرنه کدام دل در بزم او نشست که دیوانه برنخاست
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گل گل شکفتی از می و افروختی مرا افروختی ز باده چها سوختی مرا
2 نه مست و نه خمار نه هجران و نه وصال حیرت گدازدم که چرا سوختی مرا