- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز محبت، هرچه بردم سود در محشر نداشت دین و دانش عرض کردم کس به چیزی برنداشت
2 هر عمل را اجر سنجیدند در میزان حشر قیمت چشم پرآبم چشمه کوثر نداشت
3 از دلم در عشق سوزی ماند و از جان شعلهای هیزمی را کاتش ما سوخت خاکستر نداشت
4 در دل او درد ما از ناله تأثیری نکرد برد مرغی نامه ما را که بال و پر نداشت
5 شکر کز غم مردم و پیشت نگشتم شرمسار حال خود هرچند می گفتم دلت باور نداشت
6 کاتب اعمال چون اجر فراقم را نوشت جز رقم بر وصل دادن چاره دیگر نداشت
7 از دل پردرد جانم را «نظیری » ریش کرد کم دچارم شد که جیبی تا به دامن تر نداشت