جز محبت، هرچه بردم سود از نظیری نیشابوری غزل 91

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

جز محبت، هرچه بردم سود در محشر نداشت

1 جز محبت، هرچه بردم سود در محشر نداشت دین و دانش عرض کردم کس به چیزی برنداشت

2 هر عمل را اجر سنجیدند در میزان حشر قیمت چشم پرآبم چشمه کوثر نداشت

3 از دلم در عشق سوزی ماند و از جان شعله‌ای هیزمی را کاتش ما سوخت خاکستر نداشت

4 در دل او درد ما از ناله تأثیری نکرد برد مرغی نامه ما را که بال و پر نداشت

5 شکر کز غم مردم و پیشت نگشتم شرمسار حال خود هرچند می گفتم دلت باور نداشت

6 کاتب اعمال چون اجر فراقم را نوشت جز رقم بر وصل دادن چاره دیگر نداشت

7 از دل پردرد جانم را «نظیری » ریش کرد کم دچارم شد که جیبی تا به دامن تر نداشت

عکس نوشته
کامنت
comment