- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر یک روز مجنون در نشاطی نشسته بود در پیش رباطی
2 یکی دیوار بود از گج ببسته در آنجا لیلی ومجنون نشسته
3 خوشی میگفت اگر عمری دویدم هم آخر هر دو را با هم بدیدم
4 مگر در خواب میبینم من اکنون نشسته پیش هم لیلی و مجنون
5 بهم این هر دو را هرگز که دیدست خدایا در جهان این عز که دیدست؟