1 هرچه داری به عشق او درباز تا کند او به روی تو در باز
1 در دو عالم چون یکی دارندهٔ اشیا بود هر یکی در ذات آن یکتای بی همتا بود
2 جنبش دریا اگر چه موج خوانندش ولی در حقیقت موج دریا عین آن دریا بود
1 قدمی نه در آ در این دریا عین ما جو به عین ما از ما
2 هر که با ما نشست از ما شد بلکه گر قطره بود شد دریا
1 چشم ما شد به نور او بینا نظری کن به نور او در ما
2 آب این چشمه می رود هر سو لاجرم سو به سو بُود دریا