1 همه محکوم حکم او باشند سر و زر را به پای او پاشند
2 عقل و عاقل رعیت اویند از دل و جان دعای او گویند
3 مهر او بر دلی که شارق شد هر که در خانه بود عاشق شد
4 غیرتش غیر چون براندازد خانه از غیر خود بپردازد
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما