1 هر خردمند که او را درم و سیم بود خویشتن خوش بخورد یا نه ، نگاهش دارد
2 بدگر کس ندهد برطمع سود که او می خورد فارغ و این خیره قفا میخارد
3 عمر از آن در طرب و ناز گذارد نرگس که زرو سیم خود از چشم فرو نگذارد
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور
1 هر که چون روی تو رویی دارد سر بسر راحت دنیی دارد
2 هر که دارد دهن و زلف و خطت کوثر و سدره و طوبی دارد