هر نگاه گرم ما مجنون از اسیر شهرستانی غزل 289

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

هر نگاه گرم ما مجنون کامل گشته ای است

1 هر نگاه گرم ما مجنون کامل گشته ای است هر سرشک حسرت ما صید بسمل گشته ای است

2 کی به صحرای جنون بی صرفه جولان می کند گرد ما دیوانه دنبال محمل گشته ای است

3 الفتی دارد سر زلف تو با کفر و جنون رشته تدبیر زنار سلاسل گشته ای است

4 خضر هم در وادی دل می شود آخر غبار هر نسیم این بیابان سعی کامل گشته ای است

5 بی تمنای تو داغ عمر ضایع کرده ایم هر نفس در دفتر ما فرد باطل گشته ای است

6 هیچکس از سرنوشت خلق سر بیرون نکرد هر که را دیدم در این اندیشه بسمل گشته ای است

7 فارغ از اندیشه غیریم تا در دل اسیر یاد ابروی کسی تیغ حمایل گشته ای است

عکس نوشته
کامنت
comment