-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری
2 انصاف میدهم که لطیفان و دلبران بسیار دیدهام نه بدین لطف و دلبری
3 زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری
4 از شرم چون تو آدمیان در میان خلق انصاف میدهد که نهان میشود پری
5 شمشیر اختیار تو را سر نهادهام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری
6 جز صورتت در آینه کس را نمیرسد با صورت بدیع تو کردن برابری
7 ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری
8 صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری
9 صبری که بود مایه سعدی دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری