هر نوبتم که در نظر ای ماه از سعدی شیرازی غزل 558

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری

1 هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری

2 انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری

3 زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری

4 از شرم چون تو آدمیان در میان خلق انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری

5 شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری

6 جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد با صورت بدیع تو کردن برابری

7 ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری

8 صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری

9 صبری که بود مایه سعدی دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری

عکس نوشته
کامنت
comment