- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر دم بناز میکشد آن نازنین مرا ناگشته از کرم نفسی همنشین مرا
2 آن ترک نیم مست که دارد بغمزه تیر ز ابرو کمان کشیده و کرده کمین مرا
3 جانا بجان عشق بر آنم که دوزخ است بی پرتو جمال تو خلد برین مرا
4 جنت برای دیدن دیدارم آرزوست ورنه چه حاصل است از این حور عین مرا
5 فردا که هر کسی بنشانی شود پدید داغ غلامی تو بود بر جبین مرا
6 منت ز آفتاب نیارم کشید از آنک روشن به تست دیده دیدار بین مرا
7 نزدیک شد که عشق تو ای جان برآورد آشفته وار از غم دنیی و دین مرا
8 جانم ز سر عشق تو هرگه که دم زند حقا که جبرئیل نزیبد امین مرا
9 دیوانه گشته ام چو حسین ای پری نژاد زنجیر نه ز سلسله عنبرین مرا