- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر قصه مینیوشی و در گوش میکنی پیمان ما چه شد که فراموش میکنی؟
2 این سخت گفتنت همه با من ز بهر چیست؟ چون من در آتشم تو چرا جوش میکنی؟
3 بر دشمنان خود نپسندد کس این که تو با دوستان بیتن و بیتوش میکنی
4 در خاک و خون ز هجر تو فریاد میکنم ایدون مرا ببینی و خاموش میکنی
5 همچون علم به بام برآورد نام ما سودای آن علم که تو بر دوش میکنی
6 تا غصههای تست در آغوش دست من آیا تو با که دست در آغوش میکنی؟
7 ده شیشه زهر در رگ و پی میکند مرا هر جام می که با دگری نوش میکنی
8 گفتی که: اوحدی ز چه بیهوش میشود؟ رویش همینمایی و بیهوش میکنی